تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


If you don't share someone's pain, you can never understand them

تا درد های کسی را تجربه نکنی، درکش نخواهی کرد.

Nagato Uzumaki(Pain), Naruto

سلام!هومن مصباح هستم.
وبلاگ نویسی را از ده سالگی شروع کردم، منتهی چند سالی می شد که رهایش کرده بودم. دلیل اصلی آن هم کنکور بود، اما اگر صادقانه بخواهم بگویم ، پس از کنکور هم رغبتی به این کار نداشتم، چرا که برایم مثل هر کسی کاملا روشن بود که فضای ارتباطی جامعه تغییر کرده. وبلاگ نویسی متعلق به دوران قبل از دسترسی مردم به اسمارت فون ها بود، دیگر الان هر کسی بخواهد مرکزی برای به اشتراک گذاشتن نوشته هایش، مطالب علمی یا حتی تبلیغات و اطلاعی رسانی دست و پا کند، به راحتی پیجی در اینستاگرام یا کانالی در تلگرام باز می کند. در یک کلام؛ حس می کردم که دوران وبلاگ نویسی به سر آمده، به زبان ساده تر،دیگر از مد افتاده و خریداری ندارد!


ولی باز هم، علی رغم همه ی این حقایق که مثل روز برایم روشن بود، چیزی مرا به سوی این عادت قدیمی می کشاند، صدایی از درونم می گفت که وبلاگ چیزی دیگری ست! ولی خب اگر می خواستم باز هم به این عادت قدیمی برگردم، برای چه چه هدفی می توانست باشد؟ قبلا برای به اشتراک گذاشتن مطالب علمی و تاریخی مورد علاقه ام بود، الان چه؟ باز هم همان؟


در همین حین متوجه شده بودم که برخلاف تصوری که داشتم ، هنوز هم در گوشه و کنار، افرادی هستند که وبلاگ نویسی می کنند و اتفاقا خواننده های زیادی هم دارند. پس قاعدتا چیزی درون این وبلاگ نوشتن هست که هنوز هم آن را (حداقل بین عده ای) محبوب نگه داشته. ولی چه بود؟
مدتی با خودم سر این قضیه کلنجار رفتم. که جذابیت پنهانی این کار در چیست؟ دست آخر شاید بتوان گفت به پاسخ تقریبا قانع کننده ای رسیدم، در واقع تازه فهمیدم که چه تصور اشتباهی داشتم...


ما هر روز در تلاشیم تا با حرف زدن و صحبت کردن ، با اطرافیانمان ارتباط بر قرار کنیم، ولی این روش همیشه خطا دارد.گوینده منتظر پاسخ و عکس العمل سریع از شنونده است و همین سرعت و بی دقتی شنونده، باعث عدم تحلیل و درک درست صحبت های گوینده و در نهایت سوتفاهم و مشاجره می شود. نه تنها خبری از درک کردن و نزدیک شدن نیست، بلکه پای دعوا و سوتفاهم در میان است. در صورتی که هنگام خواندن یک متن، شخص معمولا در شرایطی هست که به راحتی می تواند تامل کند، تجزیه و تحلیل کند و تا حدودی به هدف و منظور واقعی نویسنده پی ببرد و او را درک کند. پس چه راهی بهتر از نوشتن برای برقراری ارتباط با بقیه و به اشتراک گذاشتن حرف ها، دردها، برداشت هایمان از مسائل مختلف اجتماعی، علمی و ... ؟


نقل و قول اول متن هم ،که شاید تا به حال از خود پرسیده بودید چرا در آن جا قرارش داده ام،به نوعی مرتبط با همین قضیه است:

"تا درد های کسی را تجربه نکنی، درکش نخواهی کرد."

که البته در این جا فقط منظور من درد نیست، بلکه منظورم هر حس انسانی، هر طرز و شیوه ی نگاه به مسائل مختلف و به طور کلی هر فکر و ایده ای برای به اشتراک گذاشتن است که می تواند انسان ها را به هم نزدیک تر کند،آن هم در این جامعه ی غم زده که هر روز از هم دورتر می شوند.

به عنوان یک معرفی ساده ، شاید زیاده از حد جاده خاکی رفتم، بابت آن عذر می خواهم. در پایان باید بگویم که چیزی برای من خوشحال کننده تر از آن نیست که در صورت خواندن نوشته های من هر گونه نظر و انتقادی را بیان کنید، رک و پوست کنده بگویم، بی رحمانه نقد کنید!

 

 

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">