تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


پزشکی؛ این بار از زبان کسی که تازه سال دوم را تمام کرده!

باز هم به لطف امتحانات عزیز، مدتی ست که از نوشتن دور شده ام. اگر حس کردید که این نوشته ی جدید رنگی از تصنع در خود دارد، خصوصا این بار که قرار است برخلاف دو سه نوشته ی قبل از دل بنویسم، مرا ببخشید!


چه می شود کرد؟ از نوشتن گریزی نیست، چرا که تنها دوای این مشکل و این دورماندگی ها، نوشتن است و نوشتن، آن هم هر چه بیش تر.


به هر حال، این بار می خواهم از مسئله ای بگویم که گاه و بیگاه آسایش فکری را از من می گیرد. از رشته ای که تحصیل می کنم، از پزشکی.


البته برای یک دانشجو که تازه سال دوم را تمام کرده و هنوز حتی پایش را هم به بیمارستان نگذاشته، خیلی خیلی زود است که بخواهد چیزی راجع به این رشته بگوید، چه رسد به این که بخواهد گله کند یا تعریف و تمجید!


اکثر دانشجوهایی که از این رشته می نویسند، از سختی ها و مصائبش گلایه می کنند، خاطره نویسی می کنند و یا حتی گاهی از زیبایی هایش برای مشتاقان آن و ورودی های جدید می نویسند ( که البته خیلی کم می شود حتی برای تنوع هم که شده دست به چنین کاری بزنند) معمولا در مراحل آخر هستند یا حداقل مدتی ست که وارد بالین و بیمارستان شده اند. پس شاید کاملا منطقی باشد که هیچ گونه حقی را برای شکایت کردن و گلگی از سمت من به رسمیت نشناخته و با لبخند طعنه آمیزی بگویند که :" چه می گویی بچه جان؟ تو هنوز در بهشت هستی! هنوز چیزی شروع نشده که بخوای ازش شکایت کنی! پس به جای غر زدن ، از این یک سالی که تا بیمارستان فاصله داری لذت ببر!"


 اما با همه ی این حرف ها، مگر چه اشکالی دارد که یک بار هم حرف های یک تازه وارد را شنید؟ به هر حال هر چه نباشد، دریچه ی ذهن آدمی، تصورات و داوری های او ناگزیر با گذر زمان و با کسب تجربه های جدید دگرگون می شود، حتی شاید به کلی واژگون شود. پس شاید بد نباشد تا تصور و طرز فکر کنونی من به عنوان یک سال دومی عوض نشده، نمونه ای از آن گرفته و در جایی ثبت و ضبط کنم.  شاید هومن سه سال آینده، در آن شلوغی ها و شلم شوربای بیمارستان، هوس کرد حتی برای چند لحظه، نگاه کوتاهی به پشت سر انداخته، از سر کنجکاوی اسناد و مدارک کهن را واگشوده و ببیند نسخه ی جوان و خام تر خود هر چند ساده انگارانه و هر چند غلط، چه تصوراتی این مسیر داشته ؟ پزشکی را در چه خلاصه می کرده و در همان ابتدای کار از چه گلایه می کرده ؟


قبل از این که ادامه بدهم، جهت اطلاعتان اگر با مسیر هفت ساله ی پزشکی آشنایی ندارید، باید بگویم که در دو سال و نیم اول این دوران که " علوم پایه" نام گرفته و من هنوز در این مرحله سیر می کنم،  خبری از بیماری و دوا و درمان نیست. در این دوران شما هر چه که می خوانید و نمی خوانید همان مطالب زیست شناسی دبیرستان است، منتهی  عمیق تر، گسترده تر و تخصصی تر.

 

 

 

بگذریم.


در دوران دبیرستان، پزشکی برای من استدلال و منطق و خلاصه تحلیل محض بود، با این که می دانستم دقیقا به عکس، اکثریت از این شکایت می کنند که پر از حفظیات خسته کننده و بی منطق است.


من حس می کردم که آن ها پزشکی را خوب درک نکرده اند. حس می کردم که فقط من هستم که به ارزش والا و واقعی این رشته ی بیچاره و زخم خورده از داوری های غلط و احساسی پی برده ام! چرا که اتفاقا بر عکس تصور آن ها ، پزشکی همان ریاضی ست! همان مسئله حل کردن است منتهی این بار داده های مسئله، علائم بیمار هستند و فرمول ها و پیش دانسته های لازم برای حل مسئله، همان چیز هایی که قرار است در کتاب های پزشکی بخوانیم، به همین راحتی!


 کسانی هم که از حفظی بودن آن گله می کنند ، به سان کسانی هستند که برای فهم ریاضی به جای یادگیری فرمول ها و تقویت مهارت حل مسئله، یک به یک جواب هر مسئله ای را حفظ کرده و سر جلسه ی امتحان می روند.


اکنون با وجود این که دوسال از آشنایی من با این رشته گذشته، هنوز هم این تصور و پیش فرض را حفظ کرده ام و همین بوده که تا این جای کار به من انگیزه و نیروی لازم را برای به جلو رفتن را داده، اما باز هم، باز هم از چیزی شکایت دارم و به خودم حق می دهم که داشته باشم.
 از حجم بیش از اندازه ی اطلاعاتی که در این مدت حفظ کرده ام، از شب زنده داری های تمامی ناپذیر قبل از امتحان، از سنگینی بار مطالب هر ترم جدید که ثابت که نمی ماند هیچ، بلکه افزونی می یابد، گلایه دارم.


من می دانم که در هر علمی برای استدلال و تجزیه و تحلیل، لاجرم به مواد خام و یک سری اطلاعات حفظی نیاز داری، همان طور که برای ساختن هر خانه ای به آجر، اما مسئله این جاست که من انتظار این حجم از آجر را نداشتم!
فقط تصورش را بکنید، دوسال و نیم تمام، فقط صرف اندوختن این مصالح و آجر ها می شود و کم ترین خبری از ساخت و ساز و استدلال و تحلیل نیست!1
.
البته خودمانیم، هر چه که نباشد، قضیه در مورد حل یک مسئله ی معمولی نیست، صورت مسئله ی ما بدن انسان است، پیچیده ترین مخلوق تکامل از میلیارد ها سال پیش به این طرف! پس شاید این من بودم که قضیه را این قدر دست پایین گرفته بودم و تازه با چه غروری دانشجوهای بیچاره ای را که در این دریای آجر های پایان ناپذیر دست و پا می زدند مسخره می کردم!
 گویا به هر ترتیب که شده، باید با این قضیه سوخت و ساخت تا بالاخره به ساخت و ساز رسید، منتهی، آیا حالا که نمی توان به حجم مطالب دست زد، آیا نمی شد حداقل این هفت سال را کرد ده سال؟


باز هم نه. اگر با همین فرمان برویم جلو، باید کل عمر هر فرد را به تحصیل اختصاص داد، آن موقع زمانی برای به کار گرفتن آموخته ها و درمان کردن بیمار باقی نمی ماند!
پس مشکل در چیست و راه حل کجاست؟ آن هم در شرایطی که از سرعت سرسام آور و روز افزون افزایش اطلاعات و کشفیات جدید در پزشکی می گویند! این طور که پیداست قضیه قرار است عمق بیش تری پیدا کند!


نه، راستی راستی، با همین فرمان، پزشکی به کجا می رود؟


زمانی، مثلا پنجاه سال پیش، حجم اطلاعات کشف شده ی آن زمان در حوزه ی پزشکی تا حدی کم تر و جمع و جور تر از الان بود و کسانی که این سیستم را بنیان گذاشتند، هفت سال را برای همان حجم از اطلاعات تعبیه کردند.
حال پنجاه سال گذشته و حجم انبوهی به آن چه بود افزوده شده. در عین حال ، باز هم می توان از پسش بر آمد، اما چند دهه ی دیگر چه؟


گویا در این شرایط که نه می توان به حجم مطالب دست زد و نه می توان از مدت آن کاست، فقط یک معجزه می تواند اوضاع را دگرگون کند.


ولی انگار هر چند غیرقابل باور، از شواهد و قرائن آن طور بر می آید که امکان وقوع آن معجزه چندان هم دور نمی نماید!


دستاورد های روز افزون بشر در زمینه ی هوش مصنوعی ، نوید آن را می دهد که در آینده برای حل مسئله ( همان بیماری) به جای این که لازم باشد یک پزشک حجم زیادی اطلاعات را در ذهن خود ذخیره کرده و استدلال کند، می توان اطلاعات خام را به دست هوش مصنوعی سپرد و از پزشک انتظار استدلال داشته باشیم. مصالح از ربات، ساخت و ساز از انسان!

 

 

وه که چه بهشت و چه انقلاب عظیمی خواهد شد! آن گاه نه تنها پزشک نفس راحتی می کشد، بلکه خود علم پزشکی، عصای خود را به کناری انداخته و سوار بر ماشین پر سرعتی چهارنعل به جلو می تازد!


البته، هر چه قدر هم که این دورنما رویایی و ایده آل به نظر برسد، فکر نمی کنم حالا حالا ها به ما چیزی از آن برسد!


شاید فعلا به جای اینکه چراغ به دست به دنبال معجزه ای بگردم، بهتر باشد چیزی را در خودم عوض کنم. شاید حالا که دو سال گذشته، بالاخره وقت آن رسیده که پیش فرض خودم را کمی تغییر دهم و جای بیشتری برای این آجرها و مصالح در تصور خودم قرار دهم!

 

1-البته در این بین درس هایی مثل فیزیولوژی هم پیدا می شوند که با استدلال و تحلیل سر و کار داشته باشند و من بیشتر کلیت ماجرا را هدف قرار داده ام.

 

هومن مصباح ۲۹ تیر ۰۰ ، ۱۷:۱۲ ۸ ۴۶۷ درد دل ، انتقاد

نظرات (۸)

  • امیرعلی رستگار کازرونی
    سه شنبه ۲۹ تیر ۰۰ , ۲۱:۲۵

    ..::هوالرفیق::..

    هومن عزیز،

    سلام

    دردِ دلت را می‌فهمم و چه قدر قشنگ آن را توصیف کردی. داستان هوش مصنوعی، داستان نسبتا جدیدی است که اگر آن را نفهمیم مطمئنا خیلی عقب خواهیم ماند.

    چیزی که در نوشته ات توجه‌م را جلب کرد این بود که هوش صنوعی را ابزار دست پزشک شمردی نه خود پزشک! بر خلاف تصور اشتباهی که وجود دارد:اگر هوش مصنوعی بیاید پزشکان حذف می‌شوند! اصلا چنین چیزی نیست. هوش مصنوعی مثل ماشین حساب کنار دست مهندسان است که محاسبات را سریع تر، دقیق تر و ارزان تر می کند.

    خوش حال شدم بعد از مدت ها نوشتی

    امیدوارم من هم دست از تنبلی بردارم و بنویسم

     

    • author avatar
      هومن مصباح
      ۳۰ تیر ۰۰، ۰۰:۳۷
      سلام آقای رستگار عزیز!
      نظر لطف شماست، شنیدن تعریف از طرف شما برای من افتخاره؛
      بله دقیقا تشبیه جالبی کردین، هوش مصنوعی چیزی مثل ماشین حساب خواهد بود، کمک یار پزشک.
      بی صبرانه منتظر نوشته ی جدیدتون هستم!
      امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشین
  • سما نویس
    چهارشنبه ۳۰ تیر ۰۰ , ۰۸:۱۳

    سلام به شما.

    این طوری خیال مردم هم راحت میشه و از شر تشخیص‌های غلط بعضی پزشکان خلاص می‌شوند.

    • author avatar
      هومن مصباح
      ۳۰ تیر ۰۰، ۲۰:۲۰
      سلام 
      بله درست میگین، هر چه کسایی که وارد این رشته می شن تصور و درک شفاف تری داشته باشن ازش نتیجه ی بهتری رقم می خوره، ولی خب این مسئله عمق بیشتر و عوامل دیگه ای داره و به طور کلی یکی از چالش های عمومی علم پزشکی هست تشخیص های غلط.
      بازم ممنون به هر حال
  • Özil
    چهارشنبه ۳۰ تیر ۰۰ , ۱۸:۰۷

    دارم فک می‌کنم این‌ نوشته از دل کسی میاد بیرون و اسمشو میذاره درد و دل که با علاقه شخصی انتخاب رشته کرده باشه و دمش و دمت گرم❤️

    • author avatar
      هومن مصباح
      ۳۰ تیر ۰۰، ۲۰:۲۵
      قربانت عزیزم❤
      بله ولی خوب یا بد، از این چالش ها همیشه حتی برای کسی که یه رشته رو با علاقه هم انتخاب کنه به وجود میاد

  • مسیح صدیق اردکانی
    چهارشنبه ۳۰ تیر ۰۰ , ۱۸:۴۹

    درود بر هومن عزیز

    طبق گشت های اینترنتی اخیری که پیرامون تاثیر هوش مصنوعی بر پزشکی و آینده این رشته داشتم به این نتیجه رسیدم که به سیاق خیلی موضوعات دیگه مردم و من جمله متخصصین امر یک طیف از نگاه رو در قبال این موضوع شکل دادن.یک قطب رو دوست دارم پزشکان سنتی بنامم که حتی امکان استفاده از هوش مصنوعی در پزشکی رو در هر شکلیش انکار می کنن و با این گفته که "مگه ربات میتونه کار آدم رو بکنه؟" خودشون رو خلاص می کنن که فکر کنم تجاوز همه جانبه هوش مصنوعی به پزشکی هر روز هر چه بیشتر خطا بودن این دسته رو به اثبات میرسونه؛از اون طرف برنامه نویسان و عشاق هوش مصنوعی رو داریم که کلا برعکس گروه اول به انسان اعتمادی ندارن و معتقدن به کلی پزشکی ریشه کن خواهد شد،راحت ترین کار هم اینه که بگیم نه گروه اول درست میگه و نه دوم بلکه چیزی مابین این دو رخ خواهد داد.ولی خود من شاید بنا بر بدبینی کلی که دارم می خوام بگم درسته که هوش مصنوعی به پزشک در ذخیره یک مشت حفظیات بی پایان کمک می کنه ولی در همون جا متوقف نخواهد موند و به حیطه استدلال و تشخیص هم وارد میشه کما اینکه همین حالا هم هوش مصنوعی watson از شرکت IBM در یک آزمایش اگر اشتباه نکنم با ده درصد عملکرد بهتر نسبت به بهترین پزشکان دنیا در تشخیص بیماری ها یک زنگ خطر رو برای جامعه پزشکی به صدا در آورد.پزشکی تغییر خواهد کرد و اگر بخوام کمی هم زیاده روی کنم رادیکال تغییر خواهد کرد.حالا کی رو خدا داند!

    در آخر به نظر من نسبت پزشکی آینده با پزشکی فعلی مثل نسبت پزشکی مدرن فعلی با عطاری قدیم هست و به صورت کلی قرار گرفتن ما در این طیف بسته به این داره که چقدر به این باور داشته باشیم که انسان میتونه چیزی فرا تر و کامل تر از خودش خلق کنه.شاید شغل پزشکی در آینده باقی بمونه ولی به صورتی که اگر یک فرد از آینده یک پزشک امروزی رو ببینه حتی نتونه تشخیص بده که چه شغلیه!

    روده درازی عادت ازلی منه.شرمنده!

    • author avatar
      هومن مصباح
      ۳۰ تیر ۰۰، ۲۰:۵۳
      سلام مسیح عزیز
      اول از همه مرسی از اطلاعات تکمیل کننده ای که در مورد هوش مصنوعی به اشتراک گذاشتی. اون آزمایشی که گفتی برام خیلی جالب بود! باید در موردش تحقیق کنم
      در مورد این دو قطبی ها چه خوب اشاره کردی ، چون به قول تو، توی اکثر مسائلی که سرش بحث میشه اینو شاهد هستیم و باید حواسمون بهش باشه که چقدر روی نتیجه گیری هامون تاثیر میذاره. 
      طبق معمول بله کاملا با بدبینی خاصی که داری آشنا هستم;)
      ولی در هر حال به قول تو هر احتمالی ممکنه و اصلا دور نیست که حتی هوش مصنوعی وارد حیطه ی استدلال ها اساسی هم بشه. در این صورت تنها وظیفه ی هر پزشکی که هدفش خدمت به بیماره، اینه که بدون هیچ گونه تعصبی، کاملا شرافتمندانه جای خودش رو در نظم جدید پیدا کنه و یا حتی اگر لازم شد بره کنار و باهاش کنار بیاد.
      مسیح من هیچ وقت از کامنت های تو هر چند طولانی خسته نمی شم;)
      همیشه سلامت و موفق باشی



  • Pedram Sadeghi
    چهارشنبه ۳۰ تیر ۰۰ , ۲۰:۰۵

    سلام هومن 

    خیلی خیلی قشنگ نوشته بودی . هیچ نقدی هم ندارم 😂

    پی نوشت یک: فرض کن من به این سختگیری هیچ ایرادی از متنی نگرفتم ، دیگه بدون چقدر خوب بوده 😉😉

    پی نوشت دو : کلا متنت خیلی روون و عالیه.  ادامه بده . به قول خودت تنها نوشتن و نوشتن و نوشتنه که راهکاره،  من البته اینو یکم اصلاح میکنم که خواندن و خواندن و خواندن و کمی هم نوشتن راهکار بهتریه 

    • author avatar
      هومن مصباح
      ۳۰ تیر ۰۰، ۲۰:۵۹
      سلام پدرام
      اولا که لطف داری عزیزم ولی قطعا داری مبالغه می کنی;)
      خیلی ممنون که خوندن رو گوشزد کردی، دقیقا درسته. هر دو مکمل هم هستن قطعا.
      بازم ممنون، همیشه سلامت و موفق باشی
  • S.Ro
    پنجشنبه ۳۱ تیر ۰۰ , ۱۶:۱۳

    واقعا همینه ، خصوصا باکتری و ویروس که این ترم داشتیم :') 
    البته فکر کنم این که ما سه ترم رو غیر حضوری گذروندیم حتی شرایط رو سخت تر کرد و درس های عملی هم مثل درس های حفظی شدن برای ما. 
     راستی به نظرم جالبه اگه آخر هر سال پزشکی از تجربه های اون سال بنویسین. ^__^

    • author avatar
      هومن مصباح
      ۳۱ تیر ۰۰، ۱۹:۲۹
      وای اصلا ویروس و باکتری این ترم نوبر بودن🤦🏻‍♂️خیلیا از حفظی بودن بیوشیمی میگن ولی باز بیوشیمی در مقایسه با اینا کلی منطق و استدلال داشت!
      آره دقیقا، این مجازی بودن خودش یه دلیل مضاعف بود واقعا
      مرسی از پیشنهادتون! اگر شد حتما این کار رو می کنم🌹
  • حسین
    پنجشنبه ۱۶ دی ۰۰ , ۱۵:۴۴

    سلام هومن عزیزم...درد دل تو را کاملا میچشم هر روز و با آن سر و کله میزنم ...من هم دلم میخواهد علمی که میخوانم پر از نتیجه باشد و بعد از خواندش دست به تلاش و عمل زد ،نه اینکه تنها منفعل باشیم و جزوه و کتاب بخوانیم ...با توجه به این کشیده شدن از هر طرف برای حل مشکل های بی انتها ،قلب من برای این مشکل راه حلی پیدا کرده است و آن این است که علم را مطالعه میکنم برای علم نه برای علم بازی ، و این جمله نقطه عطف من بود برای آشتی با درس .علم را می‌خوانم برای آنکه حیوان زبان بسته ای را درمان کنم  تا او را به عظمت سبحان الله اش برسانم ،علمی که برای نمره خوانده شود از بین رفتنی است و فهمی در آن نخواهد بود .به تو قول میدهم که اگر با این نیت وارد مطالعه شوی نیرو هایی که فکرش نمی‌کردی دست و بال خسته شده از حفظیاتت را خواهند گرفت و تو را به سمت همان بهشتی از علم که انتظارش را می‌کشیدی سوق می‌دهند.

    • author avatar
      هومن مصباح
      ۱۷ دی ۰۰، ۱۸:۳۳
      سلام حسین جان
      چه قدر تحمل این سختی ها برام آسون تر می شه وقتی می بینم یکی دیگه حتی از یه رشته ی دیگه هم با همین درد دست و پنجه نرم می کنه و مثل من در تلاش برای پیدا کردن معناست در کاری که می کنه.
      یادمه این جمله ای که گفتی " خوندن علم برای علم" رو اولین بار از زبون انیشیتین توی سریال اختصاصی ش موقع جر و بحث با پدرش شنیدم. جر و بحث سر این که پدرش از اون می خواست بره دانشگاه، ریاضی و فیزیک بخونه که مهندس بشه، ولی انیشیتین فیزیک رو برای زیبایی خودش می خوند، برای این که به جواب سوال های زندگیش برسوندش و همین انقدر مسیر علم رو براش جذاب می کرد.
      ولی خب، باز می دونی، من هنوز حس می کنم بخش زیادی از علومی که حداقل توی این مقطع یاد می گیریم واقعا حتی برای تفکر علمی هم بی مصرفه! صرفا حفظ کردن اسم چندتا ترکیب و مولکول که حتی قرار نیست بعدا هم به کارمون بیاد!
      ولی خب باز هم نقطه نظرت برام جالب و دل گرم کننده بود.
      امیدوارم که همیشه سالم و سلامت باشی و این نگرشی که به تحصیل پیدا کردی تا پایان همراهت بمونه.
  • علی ناظم السادات
    جمعه ۲۵ شهریور ۰۱ , ۲۳:۵۰

    سلام 

    چقدر به این دل نوشته ها علاقه دارم👌🏻

    ممنون که نوشتی 

    خصوصا از اونجا که گفتی انتظار این همه آجر رو نداشتم خیلی خوشم اومد 

     

     

     

    • author avatar
      هومن مصباح
      ۲۶ شهریور ۰۱، ۰۱:۰۵
      سلااام
      مرسی مرسی😁 خوشحالم که به دلتون نشسته😇
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">