تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


ناروتو؛ آشنایی با یک دنیای ناشناخته

حس و حال روز های اول قرنطینه را به خوبی به یاد دارم (به قولی مزه اش هنوز لای دندانم است!). از آن جایی که دقیقا دو هفته بعد از آغاز ترم دوم شروع شده بود، مثل آرزویی بود که ناامیدانه هر سال می کنی و حالا در کمال ناباوری و بسیار غیر منتظره برآورده شده.تعطیلاتی که حداقل تا عید ادامه دارد و فرصتی برای کلی کار و سرگرمی که حسرت می خوردی که در تعطیلات بین دو ترم وقت نکردی به آن ها برسی و الان یک ماه دیگر برایشان وقت داری!

این حس و حال روز های اول قرنطینه بود. بر خلاف حس و حال الانمان ، حداقل من حس می کردم در آن روز ها با وجود ترسی که بین همه حاکم بود ، مردم یا حداقل محصل ها، کمی خوشحال بودند، از تابستان پیش از موعدی که می شد آن را در زمستان تجربه کرد، تجربه ای جدید!

 

خواهر و برادر کوچک ترم نیز در آن روز ها برای سرگرم کردن خود، سخت به تماشای انیمه ی "ناروتو" مشغول شده بودند. روزی خواهرم پیش من آمد و گفت که تو هم باید این را ببینی!

 

اگر خواهر یا برادر کوچکتر از خود داشته باشید ، حتما می دانید که مخالفت کردن و مقاومت در برابر خواسته هایشان چه قدر سخت است. یکی از خواسته های معمولی آن ها به اشتراک گذاشتن انیمیشن یا فیلمی که دیده اند با شماست. البته این عادت همه ی ماست، همه ی ما دوست داریم که حس خوبی را که با تماشای یک اثر، شنیدن یک آهنگ یا هر چیز دیگری به ما دست می دهد با بقیه به اشتراک بگذاریم.

 

به هر روی به زور هم که شده بود قبول کردم دو سه قسمت را امتحانی ببینم. می دانید که، سلیقه و زاویه دید انسان به فیلم و انیمیشن و کلا هر چیز جدیدی، هر سال که بزرگتر می شود، تغییر می کند. در کودکی همه چیز جدید و جذاب و رنگارنگ است! همین طور که بزرگ می شوی و با آثار بیش تری آشنا می شوی، از جذابیتشان کاسته می شود. چون که از یک جایی به بعد تعداد زیادی از آن ها، همان درون مایه و محتوای قبلی ها را دارند ، فقط در فرمی جدید. به قولی از یک جایی به بعد، بسیاری از چیز ها کلیشه ای می شوند.

 

به همین دلیل سخت می شود که پیشنهاد فردی جدید ، خصوصا فردی کوچکتر از خودت برایت تازگی داشته باشد. اکثر وقت ها با خود می گویی:"مشابه این را چند سال پیش دیده ام."

 

منظور من هم به از "به زور دیدن" ، همین بود. انتظار زیادی نداشتم که با اثری جدید و نو مواجه شوم. خلاصه، دو سه قسمتی به زور گذشت و حدسم تا این جای کار درست بود. ولی دوست نداشتم ذوق و شوق آن دو را با رفتنم خراب کنم ، پس تصمیم گرفتم از آن به بعد در کنارش حداقل کتابی چیزی هم بخوانم که حوصله ام سر نرود! هر چند که همین کار هم عصبانی شان کرد و البته حق هم داشتند ، صادقانه گفتم:" بچه ها، این کا به نفع همه مان است. به من حق بدهید! من همسن و سال شما نیستم که پای این چیز ها بنشینم! ولی حداقل جلوی آن می نشینم، کتابی می خوانم یا با موبایلم مشغول می شوم که صرفا در جریان کلی داستان باشم ."

 

سرتان را درد نیاورم، بعد از دو هفته کتاب را گذاشتم کنار و از یک جایی به بعد1 به خودم آمدم و دیدم که تبدیل شده ام به مسئول دانلود قسمت های جدید.

 

انیمه ی "ناروتو" ، برای اولین بار ،در زمانی که اصلا انتظارش را نداشتم، تمام پیش داوری هایم را نقش بر آب کرد، اصلا حتی در خواب هم نمی دیدم که از یک اثر به ظاهر بچگانه چنین چیزی از آب در بیاید! و چه ساده لوح و زیاده خواه بودم که انتظار داشتم از همان قسمت های اول جذبش شوم!( همان طور که بسیاری فیلم های بلند سینمایی در همان 10 دقیقه ی اول ایده ی اصلی را به خورد شما نمی دهند و ضرباهنگ کندشان دائما وسوسه تان می کند همه چیز را ول کنید)

 

البته این را هم بگویم، ناروتو اکثر بچه ها را از همان قسمت اول جذب خود می کند، منتهی برای یک فرد بزرگتر کمی زمان می برد. اصلا یکی از ویژگی های جالب انیمه ی ناروتو که آن را از بقیه ی آثار هنری جدا می کند هم همین است؛ درون مایه ی داستان، همراه با شخصیت های داستان بزرگ می شود، رشد می کند و عمیق تر می شود و کم کم از یک جایی به بعد، از یک اثر به ظاهر کودکانه، تبدیل می شود به یک داستان جدی، عمیق و پر پیچش که هر چند وقت یک بار با یک چرخش داستانی عظیم و گیج کننده شما را میخ کوب می کند! چیزی که اصلا با دیدن آن قسمت ها و فصل های اول نمی توان انتظار داشت! در کل گویی خود سریال نیز آرام آرام به بلوغ می رسد.

 

(البته جالب است که بدانید این انیمه طی 15 سال به صورت متوالی در حال پخش بوده و طبیعتا خود مخاطبین اولیه ای این اثر هم به نتناسب پیچیده تر شدن داستان، بزرگتر شده اند.)

 

می خواستم همین جا تحلیل و نقدم را هم نسبت به آن بنویسم، اما خیلی طولانی خواهد شد، احتملا پستی دیگر را اختصاصا به تحلیل آن می پردازم.و اما برویم بر سر قسمت دوم عنوان این پست: "آشنایی با یک دنیای ناشناخته"

 

با "انیمه" از بچگی آشنا بودم .شاید یکی دو تا را هم دیده بودم. ولی صرفا آن را به عنوان بخشی از دنیای کارتون و انیمیشن شناخته بودم، به عنوان کارتون های ژاپنی، نه به عنوان بخشی از آثار فاخر و عمیقا پر مفهوم دنیای هنر، نه به عنوان آثاری که نه فقط با داستان و ایده های جدید بیننده را سرگرم، بلکه عمیقا در مورد مسائل مهم و فلسفی این جهان او را به چالش می کشند! و در آخر آن را نه به عنوان دنیایی که مخاطبین آن باید افراد بالغ و متفکر باشد، بلکه به عنوان دنیایی برای بچه ها شناخنه بودم.

 

گنجینه ی بزرگی از هنر، فرهنگ ،موسیقی و جهان بینی یک کشور! گنجینه ای که تاسف می خورم که کمی دیر با آن آشنا شدم.( و حتی اگر ناروتو نبود، شاید حالا حالا ها نمی شدم) گنجینه ای که هنوز هم برای بخش بزرگی از جامعه (در واقع اکثر جامعه) ناشناخته است و دست کم گرفته می شود.

 

به هر حال این قرنطینه ، اگر یک جنبه ی مثبت هم برای من داشته باشد، همین آشنایی با ناروتو و مهم تر از آن انیمه بود و من همیشه در این قضیه، مدیون خواهر کوچک ترم خواهم بود.

اگر فرصتی بود، باز هم به این دنیا خواهم پرداخت و از انیمه های دیگر خواهم گفت.

 

1-دقیقا از ماجرای راز آلود قتل عام خاندان اوچیها و ورود ایتاچی به داستان بود که تیر آخر زده شد. آن جا بود که باخودم گفتم باید تا آخر این انیمه را ، هرچه قدر هم که طولانی ست ببینم!

 

 

هومن مصباح ۱۵ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۴۳ ۱ ۴۵۶ انیمه

نظرات (۱)

  • اول شخص
    چهارشنبه ۲۹ بهمن ۹۹ , ۱۹:۴۰

    با سلام

    ممنون میشم اگه به وبلاگ مت هم سر بزنید و ممنون تر اگه دنبال کنید

    • author avatar
      هومن مصباح
      ۲۹ بهمن ۹۹، ۲۰:۳۸
      سلام. حتما ، چرا که نه. من هم واقعا خوشحال میشم اگه شما هم هر ازگاهی نوشته های من رو بخونید و نظرتون رو بگید.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">