تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


سلام ، مدت زیادی شده است که فعالیتی در این جا نکرده ام و چیزی ننوشته ام (نه این که قبل از این هم خیلی فعال بودم :) ) به هر حال چه کنیم از دست این امتحان ها !
همیشه قبل از شروع امتحان ها می گفتم که حتی در حین امتحانات هم می توان به علایق دیگر پرداخت ، فیلم و سریال دید، کتاب خواند ، نوشت و ... . البته در صورتی که برنامه ریزی کنی ...
بگذریم . بد نیست به بهانه ی امتحان ها، این بار کمی از آن بگویم. از عادت های درست و غلطی که طی این سال ها برایم به وجود آمده و با من مانده اند:

امتحانی را می دهم و وارد فرجه ی چهار یا پنج روزه ی امتحان بعدی می شوم . نصف روز را استراحت و سپس شروع به بررسی حجم جزوه ، تعداد فصل ها و صفحه ها، تقسیمشان به تعداد روز ها بدون احتساب روز آخر( معمولا در این شرایط ایده آل و آرمانیِ اول فرجه، روز آخر را برای مرور و بررسی نمونه سوال و ... می گذارم ). بعد از همه ی این ها شروع به خواندن فصل یک می کنم . محکم و پر اقتدار و زخم دیده از شب قبلی که تا ۴ یا ۵ صبح برای امتحان قبل بیدار بوده ام و در اندیشه ی جبران آن.

یک  صفحه ،دو صفحه ،سه صفحه و از صفحه ی چهارم به بعد از دو حال خارج نیست:
۱-یا می فهمم که با درسی ساده و پیش پا افتاده طرف هستم.
۲- یا این که از این چهار صفحه ای که خوانده ام هیچ نفهمیده ام.
و در هر دو حالت نتیجه یکسان است.
در حالت اول ، با توجه به این که مباحث از نظرم ساده ارزیابی خواهند شد، خواندن را تا خدا می داند کِی، ول می کنم. چرا که مطلب بسیار ساده است و جای نگرانی ندارد. تازه اگر این مطلب به این سادگی‌ را همین الان بخوانم ، یک ساعته کل جزوه تمام می شود و سه چهار روز باقی مانده را باید صرف مرور همان بکنم که هر دانشجو و دانش آموزی می داند مرور کردن زیاد یک مطلب تکراری چه کار زجر آوری ست. پس عقل سلیم حکم می کند که همه را بگذارم برای یکی دو روز آخر، در این صورت دیگر جای نگرانی برای فراموشی و مرور هم نیست، همان یک دور را می خوانی و فردایش امتحان می دهی.
و اما در حالت دوم ، از آن جایی که همیشه خواندن متن های سنگین و نامفهوم که هیچ منطق و نظمی در ساختارشان نیست، چشم ها را سنگین می کند و من هم معمولا شب قبل را بیدار بوده ام، تصمیم به استراحت می گیرم.

می دانید ،در این جور متن ها، هر پاراگراف جدید، به جای اینکه با اطلاعات جدیدی که می دهد فهم پاراگراف قبلی را ساده تر کند، با آوردن مطالبی کاملا متفاوت با مطالب پاراگراف قبل، فقط کار را سخت تر می کند. به هر حال همان طور که گفتم تقصیر را به پای شب قبل می گذارم و استراحت می کنم تا فردا پر انرژی سر وقتشان بروم. ولی حکایت در روز های بعد نیز چنین است. متن سخت و بی منطق، دافعه و حس فرار ایجاد می کند، آدم تن به هرکار بی ارزشی ، از تماشای مسخره ترین برنامه ها تا خواندن بی اهمیت ترین مطالب می دهد تا فقط فرار کند و در نهایت همه چیز به دو شب آخر( بخوانید شب آخر) موکول می شود.

و اما حکایت یکی دو شب آخر :

در حالت اول، سرخوش و بیخیال، سروقت جزوه می روم، فصل اول و شاید همین طور فصل دوم به سادگی تمام می شوند. با غرور ادامه می دهم که ناگهان فصل سه همچون تافته ای جدا بافته، همچون پاره فلز زنگ زده ی بد پیکر نامتجانسی میان چنده تکه طلا و جواهر، با متنی یغور و مبحثی سخت نا آشنا و بیگانه، گویی از سر تلافی و انتقام جویی جلویم ظاهر می شود. انگار که می خواهد بگوید:" ها ها! دیدی گول خوردی؟! دیدی بر اساس ظاهر قضاوت کردی؟"

حتما می دانید که چه حس بدی ایجاد می کند، آن هم اواخر شب امتحان و فکر نمی کنم نیازی به شرح آن باشد. ادامه اش هم مشخص است.

در حالت دوم هم همانطور که می توان حدس زد وقت زیادی صرف رمز گشایی دو سه فصل نامفهوم نخستین می شود. سپس در کمال ناباوری به فصول بعدی بر می خورم که بسیار روان تر و منطقی تر هستند. با این که حس خوبی دارم اما همچنان حسرتی پشت این حس وجود دارد که ای کاش اینقدر از وقتم را سر فصل های اول تلف نمی کردم که الان وقت بیشتری برای پرداختن به قسمت های آسان داشتم . خیلی حس بدی ست که فصل هایی به این راحتی بمانند برای آخر شب با آن بازدهی بسیار پایین و این که بسیار مفت و مجانی قسمتی از نمره را از دست بدهی.


خلاصه این عادت بد هنوز هم مرا تنها نگذاشته است. بزرگترین اشتباه این عادت که هیچ وقت درست حسابی از آن درس نمی گیرم ، استدلال بر اساس یک نمونه گیری اشتباه است.


در علم آمار می گویند برای بررسی به طور مثال ۳۰۰۰ لامپ محصول یک شرکت، از آن جایی که وقت کافی برای بررسی تک به تک آن ها نیست ، باید یک نمونه ی ۲۰ یا ۳۰ تایی از آن ها را بررسی کرد، البته شرط اصلی و مهم در این است که هر لامپ از این نمونه ی ۳۰ تایی، باید از قسمتی متفاوت از کل لامپ ها برداشته شده باشد ، به صورت کاملا عادلانه نه همه از یک قسمت! فقط در این صورت نمونه می تواند نماینده ای از کیفیت کل لامپ ها باشد.

برای ارزیابی سختی و آسانی ، قابل فهم بودن یا نبودن یک مطلب ۱۰ فصلی، بهترین راه، بررسی اجمالی تمام ۱۰ فصل است، حالا یا به صورت یک روخوانی ساده و اجمالی و یا با خواندن ۲ صفحه از هر فصل.

خلاصه دوستان، هیج وقت یک کتاب یا جزوه را صرفا با صفحات اول قضاوت نکنید و از سرگذشت من عبرت بگیرید!

هومن مصباح ۱۱ بهمن ۹۹ ، ۲۱:۴۵ ۱ ۱۹۹

نظرات (۱)

  • زهرا بیت سیاح
    شنبه ۲۵ ارديبهشت ۰۰ , ۱۲:۴۸

    این درد مشترکه:)

    ولی به شخصه سعی می کنم در طول ترم اونقدری بخونم که واسه پایانی زیر بار حجم کتابها له نشم.

    با این حال برای همون مرور و نمونه سوال هم انگاری گاز بیهوشی توی هوا پخش می شه!

    • author avatar
      هومن مصباح
      ۵ خرداد ۰۰، ۰۱:۱۶
      بله دقیقا! یه واموندگی و خلسه ی عجیب که چی شد قضیه به این جا کشیده شد؟ حالت دیگه ای هم ممکن بود؟ می شد کاری کنم که قضیه بهتر از این در بیاد؟😂
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">